به عنوان مثال، اگر کارخانه x عرضه در بورس کالا داشته باشد این عرضه باید به صورت شفاف انجام بگیرد و خریدار خاص خود را داشته باشد تا قیمتگذاری و دخالت در کشف قیمتها از سوی فروشنده و خریدار ایجاد نشود ولی در بسیاری از موارد، شرکت x به واسطه زیرمجموعههای مرتبط با این شرکت روی قیمتگذاری دخالت ایجاد می کند و تقاضای بازار را مدیریت می کند. این مساله علی الخصوص در فلزات اساسی به شدت قابل مشاهده است. در مواردی حتی شرکتی موظف به عرضه در بورس کالا با قیمت مشخص بوده، ولی به صورت شفاهی اعلام کرده که اگر کسی در بازار خرید انجام دهد یا محصول تحویل نمیشود یا بایستی ما به التفاوت پرداخت شود.
از مجموع این اتفاقات علی الخصوص در عرضه محصولات فلزی و معدنی که در بورس قدرتمندند و شرکتهای بزرگ و تعیین کنندهای هستند می توان نتیجه گرفت که اصولا بورس کالا نقش تعیین کنندهای در بازار محصولات کشور ندارد، در نتیجه ورود و خروج آنها چندان تاثیری در روند بازار ندارد. چرا که اعمال نفوذها و فشارها و دستورالعملهای بالادستی، حتی اگر این صنایع در بورس باقی بمانند، مانع شفافیت و کارایی بازار در بورس کالا میشود.
اگر بورس کالا هویت مستقلی داشته باشد و با نامههای بالاسری وزارت صنعت و ... در تصمیمگیریها تغییر ایجاد نکند شاید در چنین حالتی خروج این محصولات از بورس کالا تفاوت فاحشی در بازار ایجاد میکرد اما در شرایط فعلی با توجه به اینکه خروج این محصولات کارمزد بورس کالا را کاهش میدهد تنها از این منظر به ضرر بورس کالا و صنعت کارگزاری است.
مجید شیخ انصاری- مدیر کالای کارگزاری آپادانا