تفاهمنامه ۲۵ ساله مشترک ایران و چین، یکی از بحثهای چالشبرانگیز این روزهاست. این توافقنامه به این دلیل که تا حدودی مبهم است و از طرفی در مواردی ایران تجربههای تلخی در مراوده با سایر کشورها داشتهاست، مخالفان و موافقانی دارد؛ اما جدای از موضعگیریهای جناحی، بهتر است این مقوله را از دید علمی و مطابق با واقعیت بررسی کنیم.
توافق با کشوری که قدرت دوم اقتصادی دنیاست و طبق بررسیهای صندوق بینالمللی پول، اقتصاد اول جهان را در آینده خواهد داشت، هیچگاه خالی از لطف نیست اما باید ملاحظاتی رعایت شود:
• همکاری در کنار استقلال
همانطور که مطرح است، این تفاهمنامه تنها یک نقشه راه کلی میان دو کشور است و اصل پیمانها در قراردادهای موردی است که بعدا انجام خواهد گرفت، در واقع در این مرحله است باید دستگاههای ایرانی تمام ظرفیتشان را در جهت محقق شدن استراتژی برد-برد (Win-win strategy) به کار ببندند. درعینحال باید از اینجهت دوراندیشی داشته باشند که در آینده، این قراردادها منجر به وابستگی ایران به کشور چین نشود، زیرا با توجه به پیشبینیها این کشور با سرعت فوقالعاده به سمت قدرت نخست جهان پیش میرود، واضح است وابستگی و نفوذ چنین کشوری، در کشوری اسلامی جایز نیست.
• انتقال فناوری
شرکتهای خودروسازی چینی از اوایل ۱۹۸۰ به امضای قراردادهای تولید مشترک با شرکتهایی نظیر آمریکن موتور کورپریشن(American motor corporation) یا فولکس واگن (Volkswagen) آلمان برای خودرو در چین اقدام کردند. آنها با زیرکی خاصی توانستند پس از یک دوره دهساله، از حوالی ۱۹۹۴، انتقال فناوری و شروع به طراحی پلتفرمهای جدید بپردازند. متاسفانه شرکتهای ایرانی در این زمینه موفقیتهای چندانی نداشتهاند. تنها یک مورد پروژه مشترک طراحی موتور در آخن آلمان توافق شده بود که آنهم ناقص و تکامل نیافته باقی ماند) البته از تاثیر تحریمها نیز نباید غافل بود). اگر ایران بخواهد درزمینه انتقال فناوری پیشرفت کند، نباید منتظر واگذاری فناوری از طرف مقابل باشد، بلکه باید قبل از اینکه آنها وارد شوند، برنامههای بلندمدت، و بستر آن را آماده داشته باشد.